طلوع

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بیانات رهبر معظم

15 فروردین 1395 توسط موفقیت


جمعی از مداحان اهل‌بیت در روز ولادت حضرت زهرا(س) با رهبر انقلاب دیدار کردند
اینفوگرافیک پیام نوروزی ۱۳۹۵
موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف مجازات تعدادی از محکومان
در شماره ۲۶ خط حزب‌الله: مثل زندگانی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
رهبر انقلاب: امروز هم روزگار موشک است و هم مذاکره
امروز یک‌شنبه، ۱۵ فروردین ۱۳۹۵

جستجو…
پیوندهای مرتبطخبرخبرعکسعکسفيلمفيلمفيلمفيلمصوتصوتمرور سریعمرور سریع نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ۱۳۹۵/۰۱/۱۱
بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام

به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها (۱)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها صلواتک و صلوات ملائکتک و اولیائک علیهم.

تبریک عرض میکنم روز عید مبارک را و تشکّر میکنم از برادران عزیزی که برنامه اجرا کردند و جدّاً ما استفاده کردیم و لذّت بردیم. این سرود آخر جلسه هم هر سال حُسن ختامی است برای این جلسه که جناب آقای سازگار این سرود را هر سال انشاء میکنند؛ امسال خیلی هم خوب اجرا شد؛ مضامین خوب، مفاهیم خوب، درس، تعلیم، تذکّر.

در این جلسه که شما برادران عزیز حضور دارید -البتّه خواهران گرامی هم هستند- خطاب من بیشتر به شما برادرانی است که به افتخار مدّاحی و ذاکری سیّدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مفتخرید. الحمدلله کمّیّت مدّاحان -بخصوص جوانان- در این عرصه کمّیّت بسیار مطلوب و زیاد و خوبی است، کیفیّت‌ها هم در بعضی از جاها واقعاً خوب است. این مسئله‌ی مدّاحی در کشور ما یک پدیده‌ای است؛ شبیه این را ما در هیچ جای دیگری نداریم. البتّه اختصاصات جامعه‌ی شیعه و چیزهای اختصاصی که در سایر جوامع اسلامی و غیر اسلامی نیست، متعدّد است؛ خود اصلِ عزاداری مثلاً یا اصل مصیبت‌خوانی برای اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) که معمولاً همراه است با موعظه و نصیحت و [بیان] معارف و مسائل روز و بیانات گوناگون و هرچه اقتضای هر زمانی میباشد، جزو اختصاصات شیعه است و از زمان ائمّه (علیهم‌السّلام) تا امروز ادامه داشته است؛ در جاهای دیگر نیست و خَلأاش را احساس میکنند. خلأاش را در جاهای دیگر احساس میکنند و سعی میکنند یک جوری پر کنند و نمیشود. لکن این پدیده‌ی مدّاحی و نغمه‌سرایی در باب مدح و مصیبت و مرثیه و ذکر و امثال اینها هم یکی از اختصاصات است؛ این هم جای دیگری نیست و به این شکل وجود ندارد؛ به این عمومیّت و به این وسعت -چه وسعت از لحاظ کمّیّت، چه وسعت از لحاظ معانی و مفاهیم و مانند اینها- نیست. این پدیده درخورِ کار علمی است؛ یعنی واقعاً جا دارد دانشجویان ما، اساتید ما، محقّقین ما بنشینند و روی این پدیده فکر کنند، کار کنند؛ هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راه‌های علمیِ گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستِ‌کم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیده‌ی مهمّی است. خب، ما بحمدالله این توفیق را داشتیم، این فرصت را داشتیم که در طول این سی‌وچند سال گذشته مثل امروز، هر سال این جلسه را با برادران مدّاح تشکیل دادیم. شاید در بین شما جمعیّت، کسانی که عمرشان از عمر این جلسه کمتر است، کم نباشند. سی‌وچند سال است که این جلسه برقرار است. پس فرصت خوبی است برای اینکه راجع به این پدیده یک مقداری صحبت کنیم.

درباره‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) -این را نه به‌عنوان اینکه آدم بخواهد جزو حرفهای متعارف و معمول که میزنند، بر زبان جاری کند- حقّاً و انصافاً ماها قاصریم، حقیرتر از آن هستیم که بخواهیم از آن مقام باعظمت سخن بگوییم؛ از حقیقت نوریِ آن بزرگوار و امثال ایشان از ائمّه‌ی معصومین، زبان ماها، بیان ماها، فهم ماها کوتاه‌تر از این است که بتوانیم در این زمینه‌ها صحبت کنیم. خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقین؛(۲) قضیّه‌ی انوار ائمّه‌ی معصومین (علیهم‌السّلام) این است؛ دیگر حالا ما چه میخواهیم بگوییم؟ لکن در زمینه‌ی سیره‌ی این بزرگواران و رفتارهای آنها و اسوه بودن آنها به‌عنوان یک بشر، چرا، حرف زیاد هست. خیلی حرفها را هم زده‌اند؛ بعضی از برادران هم در شعرهای امروزتان اشاره کردید. میدان هم برای حرف زدن زیاد است. در این زمینه چند جمله‌ای عرض میکنیم.

ما باید راجع به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از این نگاه دوّم، یعنی اسوه بودن و مثال بودن نگاه [کنیم]. خدای متعال در قرآن راجع به دو زن به‌عنوان اسوه‌ی مؤمنین و دو زن [به‌عنوان] نمونه‌ی کافرین -ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون،(۳) و بعد از یک آیه: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرٰن(۴)- مثال زده است و برای مؤمنین -نه برای زنهای مؤمن؛ مرد و زن- دو نمونه آورده است. با این نگاه میشود به این بزرگواران نگاه کرد به‌عنوان نمونه و از آنها درس گرفت. خب، فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صدّیقه‌ی کبرا است در میان صدّیقین و صدّیقات، کبرا یعنی بزرگ‌ترین صدّیقه است این بزرگوار.

حالا میخواهیم از ایشان درس بگیریم؛ زنها هم درس بگیرند، مردها هم درس بگیرند؛ همه -عالم و جاهل- درس بگیرند. ببینیم درباره‌ی این بزرگوار در کلمات ائمّه‌ی معصومین، آنچه ذکر میشود از مدایح، چه چیزهایی است. در زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) وقتی نوبت به حضرت زهرا میرسد برای صلوات -آن زیارتی که سر تا پا صلوات است- [میگوید]: اَللّهُمَّ صَلِ‌ عَلی‌ فاطِمَةَ بِنتِ نَبیِّک؛(۵) این یک خصوصیّت. خب، این خصوصیّت خیلی مهمّی است؛ البتّه قابل تأسّی نیست؛ همه دختر پیغمبر نمیشوند؛ امّا انتساب به پیغمبر به‌صورت دختر او، نشان‌دهنده‌ی رفعت مقام است. وَ زَوجَةِ وَلِیِّک، این هم دوّمی؛ البتّه این هم قابل دست‌گیری نیست و همه نمیتوانند زوجه‌ی ولیّ خدا بشوند؛ امّا رفعت مقام، رفعت شأن و جاه و جلال این بزرگوار را نشان میدهد. وَ اُمَّ السِّبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة؛ جنبه‌ی کاربردی این [خصوصیّت]، بیشتر از آن دو صفت قبلی است؛ جنبه‌ی کاربردیِ تربیت سبطَین. سبطَینی که «سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة» هستند، مادرشان این بزرگوار است؛ دامان پاکیزه‌ی این مادر است که توانسته اینها را تربیت بکند. این آن چیزی است که میتواند برای ما به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه مطرح بشود.

بعد، «اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ الرَّضیَّةِ الزَّکیَّة»(۶) که همه‌ی اینها کاربردی است؛ طهارت، با سه بیان که البتّه این سه بیان «طهر»، «طاهر» و «مطهّر» تفاوتهایی از لحاظ معنا با هم دارند. البتّه [هر] سه تعبیر اشاره‌ی به طهارت و پاکیزگی است: طهارت روح، طهارت دل، طهارت مغز، طهارت دامان، طهارت سرتاسر زندگی. خب این کاربردی است، این برای ما درس است؛ باید سعی کنیم خودمان را پاکیزه کنیم، باید تطهیر کنیم خودمان را؛ بدون طهارت باطن نمیشود به مقامات رسید؛ به حریم ولایت این بزرگوارها هم نمیشود رسید؛ طهارت باطن لازم است. طهارت باطن، با تقوا است، با ورع است، با ملاحظه است؛ ملاحظه‌ی دائمی و مراقبت دائمی از خود طهارت به‌وجود می‌آورد. خب البتّه انسان جایزالخطا است و ممکن است بر ما سیاهی‌هایی عارض بشود امّا راه پاک کردنِ آن سیاهی‌ها را هم خدا به ما نشان داده، یاد داده: توبه، استغفار. استغفار کنیم؛ استغفار، یعنی عذرخواهی کردن؛ «استغفر الله»، یعنی خدایا عذر میخواهم، معذرت میخواهم. واقعاً، قلباً از ته دل از خدای متعال معذرت بخواهیم؛ این استغفار است، این پاک میکند آن سیاهی را و آن لکّه را. خب، اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَة. التَّقیَّة، همان تقوا؛ اَلنَّقیَّة، آن نقاوت و پاکیزگی باطنی و قلبی؛ اینها خصوصیّات فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. ما اینها را بایستی به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه، در نظر داشته باشیم و خودمان را به آن نزدیک کنیم.

خب، حالا شما به‌عنوان مدّاح وقتی میخواهید راجع به فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صحبت کنید، اینها را باید بگنجانید در بیاناتتان، در شعرتان، در مدیحه‌تان. بله، مقامات معنوی ائمّه (علیهم‌السّلام) و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) وقتی گفته میشود، دل مستمع روشن میشود، وقتی‌که شما مقامات معنوی را میخوانید، دل انسان روشن میشود، حالت حضوری پیدا میکند، حالت خضوعی پیدا میکند، این خیلی خوب است، اینها به جای خود محفوظ و لازم است لکن کافی نیست. حالا که حالت حضور پیدا شد، حالا که دلتان روشن شد، باید درس بگیریم؛ درس در این جملاتِ کاربردی است؛ یعنی بایستی کوشش بشود در هر منبری -چه در فاطمیّه، چه در عاشورا، چه در اوقات دیگر- درس از ائمّه (علیهم‌السّلام)، درس انسان شدن، درس کامل شدن، درس تقرّب الی‌الله گنجانده بشود. ما باید درس بگیریم، یاد بگیریم. صِرف محبّت کافی نیست. البتّه محبّت کارساز است امّا کافی نیست، ولایت لازم است. ولایت یعنی تولّی کردن، دنباله‌روی کردن، دست به دامن اینها زدن؛ راهی را که اینها رفته‌اند انسان آن راه را برود؛ این لازم است.

این یک نکته است که به نظر بنده در کار مدّاحی -بخصوص گویندگان، به‌معنای شعرایی که شعر میسازند- مورد توجّه باید قرار بگیرد: گاهی انسان میبیند که فضائلی را ذکر میکنند که حالا در هیچ روایتی و در هیچ جمله‌ای از معصوم هم این فضیلت وجود ندارد [و درواقع] فضیلتی هم نیست. گفت: «آنکه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه» در واقع از قیمت تو کاست؛(۷) به ماه تشبیه کردن و به خورشید تشبیه کردن چیزهایی نیست که ارزشی برای آن مُشبَّه به‌وجود بیاورد، آن‌هم مثل این بزرگوارانی که مقامات معنوی‌شان، مقامات الهی‌شان آن‌چنان است که چشم اهل معنا را خیره میکند، چه ماها که آن چشم را هم نداریم که بخواهیم بفهمیم. گاهی هم کلّیّاتی گفته میشود که از آن چیزی فهمیده نمیشود و مستمع استفاده‌ای نمیکند. پس من جمله‌ی اوّلم به شما برادران عزیز این است که در مدح این بزرگواران -چه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، چه ائمّه‌ی هدا (علیهم‌السّلام)- حتماً از مباحث کاربردی‌ای که در زندگی اینها هست استفاده بشود.

یک نکته‌ی دیگری که خوشبختانه امروز در جامعه‌ی مدّاح تا حدود زیادی رواج دارد، توجّه به مسائل جاری روز است که خب امروز اینجا شنیدید در بخشهای مختلفی راجع به مدافعین حرم و مسائل جاری روز؛ اینها خیلی مسائل مهمّی است، اینها مسائل اساسی‌ای است؛ نباید خیال کنیم که اینها از حیطه‌ی تدیّن ما خارج است. خب شما ببینید پیغمبر اکرم که سیّد خلق عالَم است و برتر از این بزرگوار هیچ موجودی را خدای متعال نیافریده است و آورنده‌ی همین دین و همین اسلامی است که ما امروز مدّعی‌اش هستیم، در زمینه‌ی مسائل جاری سیاسیِ کشورش -همان کشوری که آن روز وجود داشت و کشور کوچکی بود- این بزرگوار چقدر تلاش میکرد، چقدر زحمت میکشید. پیغمبر اکرم نمی‌نشست فقط احکام نماز و روزه و توجّه و عبادت و نماز شب را به مردم یاد بدهد؛ نه، در همین مسجد مردم را جمع میکرد، آنها را به جهاد دعوت میکرد، آنها را به وحدت دعوت میکرد، آنها را به آگاهی در مقابل دشمن دعوت میکرد؛ همین حرفهایی که امروز برای من و شما مطرح است. مسائل روز مسائلی نیست که بشود از آن صرفِ‌نظر کرد.

ببینید؛ یک نظامی در عالم وجود دارد: نظام استکبار، نظام زورگویی، نظام ظلم؛ البتّه از قدیم هم همین نظامها بوده است، منتها امروز مدرن شده است، با تجهیزات نو مجهّز شده. قدرتهای برتر به ملّتها زور میگویند؛ [این] زور گفتن هم حد و اندازه‌ای ندارد؛ اگر اموالی دارند، میگیرند؛ اگر نیروی انسانی قابلی دارند، از آنها میدزدند؛ اگر استعدادی در آنها هست که آنها را تهدید میکند و رقیب برای آنها میتراشد، آن استعداد را خفه میکنند؛ زورگویی انواع و اقسامی دارد. امروز این زورگویی در دنیا وجود دارد؛ نظام بین‌الملل جهانی که اسمش را گذاشته‌اند جامعه‌ی جهانی، یعنی نظام زورگویی؛ وَالّا مراد از جامعه‌ی جهانی، دولتها و ملّتهای دنیا که نیستند؛ دولتها و ملتّهای دنیا بیزارند از شکل این چند قدرت برتر دنیا که خودشان را میگویند جامعه‌ی جهانی. جامعه‌ی جهانی یعنی همین: افرادی که مبنای کارشان زورگویی به همه‌ی ملّتها و همه‌ی کشورها و همه‌ی اینها است. و ما که در جمهوری اسلامی هستیم، هم قبل از نظام جمهوری اسلامی در دوران رژیم طاغوت، نمونه‌هایش را یک‌جور دیده‌ایم، هم بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی نمونه‌هایش را یک‌جور دیگر دیده‌ایم؛ یک نظامی امروز در دنیا به این شکل وجود دارد. این نظام، ناراضی هم زیاد دارد؛ خیلی از ملّتها ناراضی‌اند؛ منتها از ملّتها که کاری برنمی‌آید؛ صدای ملّتها را کسی نمیشنود؛ نه رسانه به آن صورت در اختیارشان است، نه اصلاً [حرف آنها] جایی حساب میشود؛ حالا گیرم مثلاً ده‌هزار نفر هم در یک واحد الکترونیکیِ مثلاً رسانه‌های الکترونیک و مانند اینها با هم جمع شدند و یک حرفی زدند، یا جمع شدند در خیابانها راه رفتند؛ حالا که چه؟ در قضیّه‌ی حمله‌ی آمریکا به عراق در [کمتر از] پانزده شانزده سال قبل از این در همه‌ی این خیابانهای پاریس و بعضی کشورهای اروپایی دیگر، راه‌پیمایی راه افتاد در مخالفت با آمریکا؛ چه اثری کرد؟ ملّتها به‌خودی‌خود که کاری نمیتوانند انجام بدهند؛ دولتها هستند که اگرچنانچه پشتیبانی ملّتهایشان را داشته باشند، میتوانند حرفی بزنند و این حرف در دنیا مطرح بشود؛ چنین دولتی هم در دنیا نیست؛ دولتهایی هستند [ولی] میترسند؛ ناراضی‌اند [ولی] میترسند. من به‌نظرم در صحبت اوّل سال(۸) این را گفتم که رؤسای رژیم طاغوت هم خیلی اوقات از کارهای آمریکا ناراضی بودند. در خاطرات این بازماندگانشان که آدم نگاه میکند، میبیند یک جاهایی خیلی هم ناراضی‌اند و در خلوت بدگویی هم میکنند به آنها امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند؛ به‌عنوان دولت، به‌عنوان واحد سیاسی و مدیریّت جامعه جرئت نمیکنند. امروز در دنیا این‌جوری است؛ خیلی‌ها ناراضی‌اند امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند.

یک نظامی در دنیا، در این بلبشو، در این جنگل به‌هم‌ریخته‌ی به‌هم‌آمیخته و ظلم و زور، به وجود آمده است که یک پایه‌هایی دارد که این پایه‌ها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که امروز نظام جهانی بر آن استوار است؛ نقطه‌ی مقابلِ ظلم است، نقطه‌ی مقابلِ استثمار است، نقطه‌ی مقابلِ جنگ‌طلبی است، نقطه‌ی مقابلِ فساد است؛ آن نظام، نظام جمهوری اسلامی است. این نظام براساس اسلام، براساس دین، براساس تفکّرات اسلامی ناب به وجود آمده و یک جماعتی هم از اوّل در رأس این نظام قرار گرفتند که طبیعت اینها این است که از قدرتهای بزرگ نمیترسند و آن روحانیّونند. این را خود تحلیل‌گرها و جامعه‌شناس‌های غربی، امروز میگویند؛ از اوّل انقلاب هم میگفتند؛ میگفتند این آخوندها نمیترسند از ما. [البتّه] بعضی‌هایشان ممکن است وابسته هم باشند و هستند، امّا طبیعت نظام آخوندی در جامعه‌ی شیعه، یک چنین طبیعتی است. حالا اتّفاقاً اینها در رأس این نظام قرار گرفته‌اند. مردم هم که همراهی میکنند. مردم هم اوّلاً مردمِ بااستعدادی‌اند، ثانیاً جوان در بین اینها زیاد است -جمعیّت ما از ۳۵ میلیون در اوّل انقلاب، حالا تقریباً رسیده به ۸۰ میلیون؛ یعنی جمعیّت ناگهان افزایش پیدا کرده است؛ اگرچه علیه آن [هم] دارند کار میکنند- استعداد زیاد است؛ شجاع هم هستند، نترس هم هستند. خب، وقتی‌که یک کشوری است که مردم این‌جوری فکر میکنند، سردمداران حکومت هم نمیترسند از هیمنه‌ی(۹) جهانی، این برای استکبار یک خطر عمده است، یک خطر کاملاً بزرگ است. لذا جبهه علیه آن تشکیل میشود؛ کمااینکه الان علیه جمهوری اسلامی جبهه تشکیل شده؛ نه حالا [بلکه] از روز اوّل انقلاب جبهه تشکیل شده؛ یک جبهه‌ی دشمن به‌وجود آمده. آن روز شوروی بود و آمریکا که نقطه‌ی مقابلِ هم بودند و [اگر] در صد مسئله -با کم و زیادش- با هم اختلاف داشتند امّا در مسئله‌ی جمهوری اسلامی و مخالفت با جمهوری اسلامی، همفکر و همدست بودند. یعنی طبیعت استکبار این است که با یک چنین نظامی دشمنی میکند.

[پس] یک جبهه تشکیل دادند که این جبهه امروز هم وجود دارد و از انواع و اقسام شیوه‌ها هم دارد استفاده میکند؛ همچنان‌که فرض کنید بیست سال پیش اینترنت نبود، امروز هست؛ ابزارها روزبه‌روز دارد پیشرفته میشود. از بیشترین ابزارها و وسیع‌ترین و سریع‌ترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همه‌ی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکره‌ی سیاسی، بده‌بستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینه‌ها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبال‌گیری میکردم؛ این‌جور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چه‌جوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود.

پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همه‌ی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت.

اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکره‌ی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همه‌ی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سَروپایی و [هر] دولت فزرتی(۱۰) کذائی‌ای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید.

قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایه‌ی افتخار و مباهات ایرانی‌ها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادی‌خواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال به‌روز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا ساده‌لوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین اف‌چهارده‌های ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این اف‌چهارده‌هایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این اف‌چهارده‌ها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین اف‌چهارده و همین اف‌چهار و امثال اینها. امروز هم بعضی‌ها همین آهنگ را پیش گرفته‌اند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟

[امروز] روزگارِ همه‌چیز است. روزگار مذاکره هم هست؛ باید در مذاکره قوی بود و جوری باید مذاکره کرد که بعد سرمان کلاه نرود. اینکه ما مذاکره بکنیم، روی کاغذ بیاوریم، بنویسیم، امضا کنیم، بعد آنها هم به‌حسبِ ظاهر یک کاری انجام بدهند منتها تحریمها برطرف نشود و تجارت راه نیفتد، پیدا است که یک اشکالی در آنجا هست؛ نباید بگذاریم این اشکالات به وجود بیاید و در آنجا هم باید خودمان را قوی کنیم. در اقتصاد درون کشور هم همین‌جور؛ ما گفتیم اقدام و عمل.(۱۱) گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم. غرض این است که کشور احتیاج دارد.

اینها همه یک طرف قضیّه است، کار و تلاشی [هم] که دشمن میکند برای تغییر باورهای مردم یک طرف قضیّه است. اینجا آن‌وقت شما نقش ایفا میکنید، نقش پیدا میکنید؛ نقش مهم. شما از مدافع حرم هم که دفاع میکنید، خیلی کار باارزشی است. همین شعرهایی که خوانده شد، همین حرفهایی که زده شد، اینها خیلی باارزش است، در این تردیدی نیست -کمااینکه در دوران دفاع مقدّس، همین شعرهایی که خوانده میشد و همین سرودهایی که گفته میشد، خیلی تأثیر داشت؛ این بلاشک امروز هم این تأثیر را دارد- منتها در کنار این یک کاری هست که آن کار اگر اهمّیّتش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ و آن تقویت باورهای جوانها است. دشمن میخواهد باورها را تغییر بدهد؛ باور به اسلام را، باور به کارآمدی نظام اسلامی را، باور به کارآمدی را، باور به امکان تداوم نظام اسلامی را. برخلاف بدیهیّات هم دشمن کار میکند و تبلیغات میکند؛ گاهی علیه یک چیز واضح هم اقدام میکنند و کأنّه با خدعه و با فریب و با چشم‌بندی میخواهند ثابت کنند. نظام اسلامی از روزی که متولّد شده تا امروز، دائم در معرض حملات سنگین بوده؛ حملات سنگین نظامی و تبلیغاتی و تحریم و امثال اینها و درعین‌حال، نظام اسلامی در این ۳۷ سال رشد کرده؛ یعنی یک روز نبوده است که توقّف پیدا کند؛ از همه‌جهت رشد پیدا کرده، از همه‌جهت قدرت پیدا کرده و عظمت پیدا کرده. دشمن امروز نگاه میکند و میبیند آن نهال باریک و نازکی که اوّل انقلاب به‌وجود آمد، امروز به یک درخت تناور تبدیل شده که «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛(۱۲) این را دارند جلوی چشمشان می‌بینند. خب این [نظامی] که این‌قدر استعداد زنده ماندن، استعداد گسترش یافتن و استعداد قوی شدن در او هست، بعد از این هم همین‌جور قوی‌تر خواهد شد، روزبه‌روز قوی‌تر خواهد شد. آن چیزهایی که ما برای چشم‌انداز آینده در نظر گرفته‌ایم خیالات نیست، واقعیّات است. بنده سه چهار سال قبل از این، به جوانهای دانشجو و اهل علم گفتم که شما باید کاری کنید که پنجاه سال بعد، اگر کسی خواست به تازه‌های علمیِ آن روز دست پیدا کند، مجبور بشود بیاید زبان فارسی یاد بگیرد؛(۱۳) این میشود، این ممکن است؛ کمااینکه در این ده پانزده سال، حرکت علمی و پیشرفت علمی همانی که گفته بودیم شد. وقتی جوانها همّت کنند، وقتی صاحبان همّت و اراده همّت کنند، همه‌ی کارهای دشوار آسان خواهد شد؛ ما میتوانیم پیش برویم. درعین‌حال، دشمن دارد روی باورهای جوانهای ما اثر میگذارد: «آقا چه فایده دارد، نمیشود، فایده‌ای ندارد». اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما به‌عنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیه‌ی فکری تقویت کنید.

این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحی‌ها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دهه‌ی محرّم وقتی انسان نگاه میکند -که گاهی می‌آورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی می‌آورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را- میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همین‌طور میپرند هوا و می‌آیند پایین؛ خب، این چه فایده‌ای دارد؟ این چه تأثیری دارد؟ کجای این عزاداری است؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [میگویم] که این وظیفه‌های بزرگ زمین نماند. وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید. حرف من این است.

مدّاحی ضمن اینکه مدح بهترین خلایق عالم است -موضوعش مدح بهترین خلایق عالم است که اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) باشند لذا شأن و رفعت والایی دارد؛ مدّاحی به‌طور طبیعی این است- امّا شما نگاه کنید ببینید مثلاً شاعری مثل دعبل خزاعی در قصیده‌ی «مدارس آیات» چه دارد میگوید؛ قصیده‌ی «مدارس آیات» آن قصیده‌ای [است] که حضرت [رضا (سلام‌الله‌علیه)] تشویق کردند و به او کسوه(۱۴) دادند و صله دادند. این قصیده‌ای است که اصلاً بساط بنی‌عبّاس را، فلسفه‌ی وجودی بنی‌عبّاس را زیر سؤال میبرد و آنها را محکوم میکند؛ یعنی سیاسی محض است؛ فقط این نیست که یک روضه‌خوانی محض و مرثیه‌خوانی محض باشد؛ نه، مرثیه‌خوانی لازم است امّا همان کاری که در کنار مرثیه‌خوانی انجام میگرفته، مورد توجّه ائمّه (علیهم‌السّلام) است. قصیده‌ی دعبل، قصیده‌ی کُمیت، قصائد گوناگون که شعرای آن‌وقت میگفتند، دیگران هم میخواندند و انشاد میکردند یعنی مثل شما که با صدا میخوانید، چه خود شاعر، چه دیگری، می‌آمدند و آنها را با صدا برای مردم میخواندند؛ وسایل تبلیغات جمعی عبارت بود از همینها؛ امروز شما از همینها میتوانید استفاده کنید؛ از وسایل تبلیغات جمعی بهره‌مند بشوید و مردم را هدایت کنید؛ این به نظر من کار بسیار اساسی‌ای است.

معروف است که میگویند شَرف هر علمی بستگی دارد به شَرف موضوع آن علم؛ هر علمی که موضوع آن شرافت بیشتری دارد، آن علم هم شرافت بیشتری دارد. حالا اگر این را از علم به مشاغل تسرّی بدهیم، موضوع مشغله‌ی شما و کار شما و همّت شما عبارت است از مدح اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و بصیرت‌افزایی و بیدارگری مستمعین؛ بالاترین چیزها است، خیلی باارزش است، از این ارزش استفاده کنید. بحمدالله جمعیّت مدّاحها هم زیاد است؛ حالا این جماعتی که امروز اینجا تشریف آوردید که جماعت قابل توجّهی است لکن تعداد خوانندگان مدّاح در سرتاسر کشور بیش از اینها است؛ تعداد در همه‌جا بحمدالله خیلی زیاد است؛ افرادی هستند که علاقه‌مندند و به این کار میپردازند؛ به‌هرحال این یک رسالت بسیار مهم است، به این رسالت باید اهمّیّت بدهید. البتّه نقش مهمّی هم شعرا ایفا میکنند؛ شعرا که شعر را میسازند نقش مهمّی را ایفا میکنند؛ منتها شعر بدون اجرای خوب تأثیرش کم است و شما که آن اجرای عالی را، اجرای خوب را انجام میدهید، آن‌وقت تأثیر میگذارد.

امیدواریم خدای متعال به شماها توفیق بدهد، به ما هم توفیق بدهد و اوّل بتوانیم آنچه وظیفه‌مان است تشخیص بدهیم و بفهمیم و بعد هم ان‌شاءالله آن را عمل کنیم.

والسّلام علیکم 

 نظر دهید »

بیانات رهبر معظم

15 فروردین 1395 توسط موفقیت


جمعی از مداحان اهل‌بیت در روز ولادت حضرت زهرا(س) با رهبر انقلاب دیدار کردند
اینفوگرافیک پیام نوروزی ۱۳۹۵
موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف مجازات تعدادی از محکومان
در شماره ۲۶ خط حزب‌الله: مثل زندگانی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
رهبر انقلاب: امروز هم روزگار موشک است و هم مذاکره
امروز یک‌شنبه، ۱۵ فروردین ۱۳۹۵

جستجو…
پیوندهای مرتبطخبرخبرعکسعکسفيلمفيلمفيلمفيلمصوتصوتمرور سریعمرور سریع نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ۱۳۹۵/۰۱/۱۱
بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام

به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها (۱)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها صلواتک و صلوات ملائکتک و اولیائک علیهم.

تبریک عرض میکنم روز عید مبارک را و تشکّر میکنم از برادران عزیزی که برنامه اجرا کردند و جدّاً ما استفاده کردیم و لذّت بردیم. این سرود آخر جلسه هم هر سال حُسن ختامی است برای این جلسه که جناب آقای سازگار این سرود را هر سال انشاء میکنند؛ امسال خیلی هم خوب اجرا شد؛ مضامین خوب، مفاهیم خوب، درس، تعلیم، تذکّر.

در این جلسه که شما برادران عزیز حضور دارید -البتّه خواهران گرامی هم هستند- خطاب من بیشتر به شما برادرانی است که به افتخار مدّاحی و ذاکری سیّدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مفتخرید. الحمدلله کمّیّت مدّاحان -بخصوص جوانان- در این عرصه کمّیّت بسیار مطلوب و زیاد و خوبی است، کیفیّت‌ها هم در بعضی از جاها واقعاً خوب است. این مسئله‌ی مدّاحی در کشور ما یک پدیده‌ای است؛ شبیه این را ما در هیچ جای دیگری نداریم. البتّه اختصاصات جامعه‌ی شیعه و چیزهای اختصاصی که در سایر جوامع اسلامی و غیر اسلامی نیست، متعدّد است؛ خود اصلِ عزاداری مثلاً یا اصل مصیبت‌خوانی برای اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) که معمولاً همراه است با موعظه و نصیحت و [بیان] معارف و مسائل روز و بیانات گوناگون و هرچه اقتضای هر زمانی میباشد، جزو اختصاصات شیعه است و از زمان ائمّه (علیهم‌السّلام) تا امروز ادامه داشته است؛ در جاهای دیگر نیست و خَلأاش را احساس میکنند. خلأاش را در جاهای دیگر احساس میکنند و سعی میکنند یک جوری پر کنند و نمیشود. لکن این پدیده‌ی مدّاحی و نغمه‌سرایی در باب مدح و مصیبت و مرثیه و ذکر و امثال اینها هم یکی از اختصاصات است؛ این هم جای دیگری نیست و به این شکل وجود ندارد؛ به این عمومیّت و به این وسعت -چه وسعت از لحاظ کمّیّت، چه وسعت از لحاظ معانی و مفاهیم و مانند اینها- نیست. این پدیده درخورِ کار علمی است؛ یعنی واقعاً جا دارد دانشجویان ما، اساتید ما، محقّقین ما بنشینند و روی این پدیده فکر کنند، کار کنند؛ هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راه‌های علمیِ گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستِ‌کم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیده‌ی مهمّی است. خب، ما بحمدالله این توفیق را داشتیم، این فرصت را داشتیم که در طول این سی‌وچند سال گذشته مثل امروز، هر سال این جلسه را با برادران مدّاح تشکیل دادیم. شاید در بین شما جمعیّت، کسانی که عمرشان از عمر این جلسه کمتر است، کم نباشند. سی‌وچند سال است که این جلسه برقرار است. پس فرصت خوبی است برای اینکه راجع به این پدیده یک مقداری صحبت کنیم.

درباره‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) -این را نه به‌عنوان اینکه آدم بخواهد جزو حرفهای متعارف و معمول که میزنند، بر زبان جاری کند- حقّاً و انصافاً ماها قاصریم، حقیرتر از آن هستیم که بخواهیم از آن مقام باعظمت سخن بگوییم؛ از حقیقت نوریِ آن بزرگوار و امثال ایشان از ائمّه‌ی معصومین، زبان ماها، بیان ماها، فهم ماها کوتاه‌تر از این است که بتوانیم در این زمینه‌ها صحبت کنیم. خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقین؛(۲) قضیّه‌ی انوار ائمّه‌ی معصومین (علیهم‌السّلام) این است؛ دیگر حالا ما چه میخواهیم بگوییم؟ لکن در زمینه‌ی سیره‌ی این بزرگواران و رفتارهای آنها و اسوه بودن آنها به‌عنوان یک بشر، چرا، حرف زیاد هست. خیلی حرفها را هم زده‌اند؛ بعضی از برادران هم در شعرهای امروزتان اشاره کردید. میدان هم برای حرف زدن زیاد است. در این زمینه چند جمله‌ای عرض میکنیم.

ما باید راجع به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از این نگاه دوّم، یعنی اسوه بودن و مثال بودن نگاه [کنیم]. خدای متعال در قرآن راجع به دو زن به‌عنوان اسوه‌ی مؤمنین و دو زن [به‌عنوان] نمونه‌ی کافرین -ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون،(۳) و بعد از یک آیه: وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرٰن(۴)- مثال زده است و برای مؤمنین -نه برای زنهای مؤمن؛ مرد و زن- دو نمونه آورده است. با این نگاه میشود به این بزرگواران نگاه کرد به‌عنوان نمونه و از آنها درس گرفت. خب، فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صدّیقه‌ی کبرا است در میان صدّیقین و صدّیقات، کبرا یعنی بزرگ‌ترین صدّیقه است این بزرگوار.

حالا میخواهیم از ایشان درس بگیریم؛ زنها هم درس بگیرند، مردها هم درس بگیرند؛ همه -عالم و جاهل- درس بگیرند. ببینیم درباره‌ی این بزرگوار در کلمات ائمّه‌ی معصومین، آنچه ذکر میشود از مدایح، چه چیزهایی است. در زیارت امام رضا (علیه‌السّلام) وقتی نوبت به حضرت زهرا میرسد برای صلوات -آن زیارتی که سر تا پا صلوات است- [میگوید]: اَللّهُمَّ صَلِ‌ عَلی‌ فاطِمَةَ بِنتِ نَبیِّک؛(۵) این یک خصوصیّت. خب، این خصوصیّت خیلی مهمّی است؛ البتّه قابل تأسّی نیست؛ همه دختر پیغمبر نمیشوند؛ امّا انتساب به پیغمبر به‌صورت دختر او، نشان‌دهنده‌ی رفعت مقام است. وَ زَوجَةِ وَلِیِّک، این هم دوّمی؛ البتّه این هم قابل دست‌گیری نیست و همه نمیتوانند زوجه‌ی ولیّ خدا بشوند؛ امّا رفعت مقام، رفعت شأن و جاه و جلال این بزرگوار را نشان میدهد. وَ اُمَّ السِّبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة؛ جنبه‌ی کاربردی این [خصوصیّت]، بیشتر از آن دو صفت قبلی است؛ جنبه‌ی کاربردیِ تربیت سبطَین. سبطَینی که «سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة» هستند، مادرشان این بزرگوار است؛ دامان پاکیزه‌ی این مادر است که توانسته اینها را تربیت بکند. این آن چیزی است که میتواند برای ما به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه مطرح بشود.

بعد، «اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ الرَّضیَّةِ الزَّکیَّة»(۶) که همه‌ی اینها کاربردی است؛ طهارت، با سه بیان که البتّه این سه بیان «طهر»، «طاهر» و «مطهّر» تفاوتهایی از لحاظ معنا با هم دارند. البتّه [هر] سه تعبیر اشاره‌ی به طهارت و پاکیزگی است: طهارت روح، طهارت دل، طهارت مغز، طهارت دامان، طهارت سرتاسر زندگی. خب این کاربردی است، این برای ما درس است؛ باید سعی کنیم خودمان را پاکیزه کنیم، باید تطهیر کنیم خودمان را؛ بدون طهارت باطن نمیشود به مقامات رسید؛ به حریم ولایت این بزرگوارها هم نمیشود رسید؛ طهارت باطن لازم است. طهارت باطن، با تقوا است، با ورع است، با ملاحظه است؛ ملاحظه‌ی دائمی و مراقبت دائمی از خود طهارت به‌وجود می‌آورد. خب البتّه انسان جایزالخطا است و ممکن است بر ما سیاهی‌هایی عارض بشود امّا راه پاک کردنِ آن سیاهی‌ها را هم خدا به ما نشان داده، یاد داده: توبه، استغفار. استغفار کنیم؛ استغفار، یعنی عذرخواهی کردن؛ «استغفر الله»، یعنی خدایا عذر میخواهم، معذرت میخواهم. واقعاً، قلباً از ته دل از خدای متعال معذرت بخواهیم؛ این استغفار است، این پاک میکند آن سیاهی را و آن لکّه را. خب، اَلطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَة. التَّقیَّة، همان تقوا؛ اَلنَّقیَّة، آن نقاوت و پاکیزگی باطنی و قلبی؛ اینها خصوصیّات فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. ما اینها را بایستی به‌عنوان الگو، به‌عنوان اسوه، در نظر داشته باشیم و خودمان را به آن نزدیک کنیم.

خب، حالا شما به‌عنوان مدّاح وقتی میخواهید راجع به فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) صحبت کنید، اینها را باید بگنجانید در بیاناتتان، در شعرتان، در مدیحه‌تان. بله، مقامات معنوی ائمّه (علیهم‌السّلام) و فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) وقتی گفته میشود، دل مستمع روشن میشود، وقتی‌که شما مقامات معنوی را میخوانید، دل انسان روشن میشود، حالت حضوری پیدا میکند، حالت خضوعی پیدا میکند، این خیلی خوب است، اینها به جای خود محفوظ و لازم است لکن کافی نیست. حالا که حالت حضور پیدا شد، حالا که دلتان روشن شد، باید درس بگیریم؛ درس در این جملاتِ کاربردی است؛ یعنی بایستی کوشش بشود در هر منبری -چه در فاطمیّه، چه در عاشورا، چه در اوقات دیگر- درس از ائمّه (علیهم‌السّلام)، درس انسان شدن، درس کامل شدن، درس تقرّب الی‌الله گنجانده بشود. ما باید درس بگیریم، یاد بگیریم. صِرف محبّت کافی نیست. البتّه محبّت کارساز است امّا کافی نیست، ولایت لازم است. ولایت یعنی تولّی کردن، دنباله‌روی کردن، دست به دامن اینها زدن؛ راهی را که اینها رفته‌اند انسان آن راه را برود؛ این لازم است.

این یک نکته است که به نظر بنده در کار مدّاحی -بخصوص گویندگان، به‌معنای شعرایی که شعر میسازند- مورد توجّه باید قرار بگیرد: گاهی انسان میبیند که فضائلی را ذکر میکنند که حالا در هیچ روایتی و در هیچ جمله‌ای از معصوم هم این فضیلت وجود ندارد [و درواقع] فضیلتی هم نیست. گفت: «آنکه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه» در واقع از قیمت تو کاست؛(۷) به ماه تشبیه کردن و به خورشید تشبیه کردن چیزهایی نیست که ارزشی برای آن مُشبَّه به‌وجود بیاورد، آن‌هم مثل این بزرگوارانی که مقامات معنوی‌شان، مقامات الهی‌شان آن‌چنان است که چشم اهل معنا را خیره میکند، چه ماها که آن چشم را هم نداریم که بخواهیم بفهمیم. گاهی هم کلّیّاتی گفته میشود که از آن چیزی فهمیده نمیشود و مستمع استفاده‌ای نمیکند. پس من جمله‌ی اوّلم به شما برادران عزیز این است که در مدح این بزرگواران -چه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، چه ائمّه‌ی هدا (علیهم‌السّلام)- حتماً از مباحث کاربردی‌ای که در زندگی اینها هست استفاده بشود.

یک نکته‌ی دیگری که خوشبختانه امروز در جامعه‌ی مدّاح تا حدود زیادی رواج دارد، توجّه به مسائل جاری روز است که خب امروز اینجا شنیدید در بخشهای مختلفی راجع به مدافعین حرم و مسائل جاری روز؛ اینها خیلی مسائل مهمّی است، اینها مسائل اساسی‌ای است؛ نباید خیال کنیم که اینها از حیطه‌ی تدیّن ما خارج است. خب شما ببینید پیغمبر اکرم که سیّد خلق عالَم است و برتر از این بزرگوار هیچ موجودی را خدای متعال نیافریده است و آورنده‌ی همین دین و همین اسلامی است که ما امروز مدّعی‌اش هستیم، در زمینه‌ی مسائل جاری سیاسیِ کشورش -همان کشوری که آن روز وجود داشت و کشور کوچکی بود- این بزرگوار چقدر تلاش میکرد، چقدر زحمت میکشید. پیغمبر اکرم نمی‌نشست فقط احکام نماز و روزه و توجّه و عبادت و نماز شب را به مردم یاد بدهد؛ نه، در همین مسجد مردم را جمع میکرد، آنها را به جهاد دعوت میکرد، آنها را به وحدت دعوت میکرد، آنها را به آگاهی در مقابل دشمن دعوت میکرد؛ همین حرفهایی که امروز برای من و شما مطرح است. مسائل روز مسائلی نیست که بشود از آن صرفِ‌نظر کرد.

ببینید؛ یک نظامی در عالم وجود دارد: نظام استکبار، نظام زورگویی، نظام ظلم؛ البتّه از قدیم هم همین نظامها بوده است، منتها امروز مدرن شده است، با تجهیزات نو مجهّز شده. قدرتهای برتر به ملّتها زور میگویند؛ [این] زور گفتن هم حد و اندازه‌ای ندارد؛ اگر اموالی دارند، میگیرند؛ اگر نیروی انسانی قابلی دارند، از آنها میدزدند؛ اگر استعدادی در آنها هست که آنها را تهدید میکند و رقیب برای آنها میتراشد، آن استعداد را خفه میکنند؛ زورگویی انواع و اقسامی دارد. امروز این زورگویی در دنیا وجود دارد؛ نظام بین‌الملل جهانی که اسمش را گذاشته‌اند جامعه‌ی جهانی، یعنی نظام زورگویی؛ وَالّا مراد از جامعه‌ی جهانی، دولتها و ملّتهای دنیا که نیستند؛ دولتها و ملتّهای دنیا بیزارند از شکل این چند قدرت برتر دنیا که خودشان را میگویند جامعه‌ی جهانی. جامعه‌ی جهانی یعنی همین: افرادی که مبنای کارشان زورگویی به همه‌ی ملّتها و همه‌ی کشورها و همه‌ی اینها است. و ما که در جمهوری اسلامی هستیم، هم قبل از نظام جمهوری اسلامی در دوران رژیم طاغوت، نمونه‌هایش را یک‌جور دیده‌ایم، هم بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی نمونه‌هایش را یک‌جور دیگر دیده‌ایم؛ یک نظامی امروز در دنیا به این شکل وجود دارد. این نظام، ناراضی هم زیاد دارد؛ خیلی از ملّتها ناراضی‌اند؛ منتها از ملّتها که کاری برنمی‌آید؛ صدای ملّتها را کسی نمیشنود؛ نه رسانه به آن صورت در اختیارشان است، نه اصلاً [حرف آنها] جایی حساب میشود؛ حالا گیرم مثلاً ده‌هزار نفر هم در یک واحد الکترونیکیِ مثلاً رسانه‌های الکترونیک و مانند اینها با هم جمع شدند و یک حرفی زدند، یا جمع شدند در خیابانها راه رفتند؛ حالا که چه؟ در قضیّه‌ی حمله‌ی آمریکا به عراق در [کمتر از] پانزده شانزده سال قبل از این در همه‌ی این خیابانهای پاریس و بعضی کشورهای اروپایی دیگر، راه‌پیمایی راه افتاد در مخالفت با آمریکا؛ چه اثری کرد؟ ملّتها به‌خودی‌خود که کاری نمیتوانند انجام بدهند؛ دولتها هستند که اگرچنانچه پشتیبانی ملّتهایشان را داشته باشند، میتوانند حرفی بزنند و این حرف در دنیا مطرح بشود؛ چنین دولتی هم در دنیا نیست؛ دولتهایی هستند [ولی] میترسند؛ ناراضی‌اند [ولی] میترسند. من به‌نظرم در صحبت اوّل سال(۸) این را گفتم که رؤسای رژیم طاغوت هم خیلی اوقات از کارهای آمریکا ناراضی بودند. در خاطرات این بازماندگانشان که آدم نگاه میکند، میبیند یک جاهایی خیلی هم ناراضی‌اند و در خلوت بدگویی هم میکنند به آنها امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند؛ به‌عنوان دولت، به‌عنوان واحد سیاسی و مدیریّت جامعه جرئت نمیکنند. امروز در دنیا این‌جوری است؛ خیلی‌ها ناراضی‌اند امّا جرئت نمیکنند مخالفت کنند.

یک نظامی در دنیا، در این بلبشو، در این جنگل به‌هم‌ریخته‌ی به‌هم‌آمیخته و ظلم و زور، به وجود آمده است که یک پایه‌هایی دارد که این پایه‌ها درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که امروز نظام جهانی بر آن استوار است؛ نقطه‌ی مقابلِ ظلم است، نقطه‌ی مقابلِ استثمار است، نقطه‌ی مقابلِ جنگ‌طلبی است، نقطه‌ی مقابلِ فساد است؛ آن نظام، نظام جمهوری اسلامی است. این نظام براساس اسلام، براساس دین، براساس تفکّرات اسلامی ناب به وجود آمده و یک جماعتی هم از اوّل در رأس این نظام قرار گرفتند که طبیعت اینها این است که از قدرتهای بزرگ نمیترسند و آن روحانیّونند. این را خود تحلیل‌گرها و جامعه‌شناس‌های غربی، امروز میگویند؛ از اوّل انقلاب هم میگفتند؛ میگفتند این آخوندها نمیترسند از ما. [البتّه] بعضی‌هایشان ممکن است وابسته هم باشند و هستند، امّا طبیعت نظام آخوندی در جامعه‌ی شیعه، یک چنین طبیعتی است. حالا اتّفاقاً اینها در رأس این نظام قرار گرفته‌اند. مردم هم که همراهی میکنند. مردم هم اوّلاً مردمِ بااستعدادی‌اند، ثانیاً جوان در بین اینها زیاد است -جمعیّت ما از ۳۵ میلیون در اوّل انقلاب، حالا تقریباً رسیده به ۸۰ میلیون؛ یعنی جمعیّت ناگهان افزایش پیدا کرده است؛ اگرچه علیه آن [هم] دارند کار میکنند- استعداد زیاد است؛ شجاع هم هستند، نترس هم هستند. خب، وقتی‌که یک کشوری است که مردم این‌جوری فکر میکنند، سردمداران حکومت هم نمیترسند از هیمنه‌ی(۹) جهانی، این برای استکبار یک خطر عمده است، یک خطر کاملاً بزرگ است. لذا جبهه علیه آن تشکیل میشود؛ کمااینکه الان علیه جمهوری اسلامی جبهه تشکیل شده؛ نه حالا [بلکه] از روز اوّل انقلاب جبهه تشکیل شده؛ یک جبهه‌ی دشمن به‌وجود آمده. آن روز شوروی بود و آمریکا که نقطه‌ی مقابلِ هم بودند و [اگر] در صد مسئله -با کم و زیادش- با هم اختلاف داشتند امّا در مسئله‌ی جمهوری اسلامی و مخالفت با جمهوری اسلامی، همفکر و همدست بودند. یعنی طبیعت استکبار این است که با یک چنین نظامی دشمنی میکند.

[پس] یک جبهه تشکیل دادند که این جبهه امروز هم وجود دارد و از انواع و اقسام شیوه‌ها هم دارد استفاده میکند؛ همچنان‌که فرض کنید بیست سال پیش اینترنت نبود، امروز هست؛ ابزارها روزبه‌روز دارد پیشرفته میشود. از بیشترین ابزارها و وسیع‌ترین و سریع‌ترین ابزارها علیه جمهوری اسلامی دارند استفاده میکنند؛ جمهوری اسلامی [هم] باید خودش را آماده کند؛ از همه‌ی ابزارها استفاده کند. [دشمن] از ابزار دیپلماسی استفاده میکند. دیپلماسی، گفتگوی سیاسی، مذاکره‌ی سیاسی، بده‌بستان سیاسی یکی از ابزارها است؛ اینها از آن ابزار استفاده میکنند. بنده هم با گفتگوی سیاسی مخالف نیستم؛ البتّه نه با همه -استثناء دارد- بنده در سطح مسائل جهانی، با گفتگوی سیاسی موافقم؛ من در این زمینه‌ها از زمان ریاست جمهوری حرف داشتم و دنبال‌گیری میکردم؛ این‌جور وانمود نکنند که کأنّه ما اصلاً با گفتگوکردن و مانند آن مخالفیم؛ نخیر، ما، هم بیشتر از اینها موافقیم، هم در یک جاهایی بیشتر از اینها بلدیم این کارها را؛ میدانیم هم که چه‌جوری باید عمل کرد. دشمن از گفتگوی سیاسی هم استفاده میکند. باید مراقب بود.

پس، از مذاکره استفاده میکند، از مبادلات اقتصادی استفاده میکند، از تحریم اقتصادی استفاده میکند، از تهدید به جنگ و سلاح استفاده میکند؛ در مقابل همه‌ی اینها بایستی نیروی دفاعی داشت.

اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکره‌ی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همه‌ی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سَروپایی و [هر] دولت فزرتی(۱۰) کذائی‌ای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید.

قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایه‌ی افتخار و مباهات ایرانی‌ها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادی‌خواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند. وقتی اینها انجام میگیرد، ما بیاییم اینها را بکوبیم و بگوییم آقا! امروز دیگر روز موشک گذشته! نه، روز موشک نگذشته. دشمن دائم در حال به‌روز کردن خود و آماده کردن خود است، [بعد] ما اینجا ساده‌لوحانه خودمان را عقب بکشیم و بگوییم نه. مثل اوّل انقلاب که همین اف‌چهارده‌های ما را میخواستند بفروشند و میخواستند پس بدهند و بنده نگذاشتم. من خبر شدم که یکی از رجال دولت موقّت آن روز گفته است این اف‌چهارده‌هایی که رژیم طاغوت خریده به درد ما نمیخورد، میخواهیم چه کار کنیم این اف‌چهارده‌ها را! پس بدهیم بهشان. آنجا خب ما ایستادیم، هیاهو کردیم، مصاحبه کردیم و مقابله کردیم، جرئت نکردند این کار را بکنند؛ میخواستند پس بدهند. چند صباح بعدش، جنگ ایران و عراق پیشامد کرد و حمله کردند به ما و معلوم شد که ما چقدر احتیاج داریم به همین وسایلی که داریم؛ همین اف‌چهارده و همین اف‌چهار و امثال اینها. امروز هم بعضی‌ها همین آهنگ را پیش گرفته‌اند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟

[امروز] روزگارِ همه‌چیز است. روزگار مذاکره هم هست؛ باید در مذاکره قوی بود و جوری باید مذاکره کرد که بعد سرمان کلاه نرود. اینکه ما مذاکره بکنیم، روی کاغذ بیاوریم، بنویسیم، امضا کنیم، بعد آنها هم به‌حسبِ ظاهر یک کاری انجام بدهند منتها تحریمها برطرف نشود و تجارت راه نیفتد، پیدا است که یک اشکالی در آنجا هست؛ نباید بگذاریم این اشکالات به وجود بیاید و در آنجا هم باید خودمان را قوی کنیم. در اقتصاد درون کشور هم همین‌جور؛ ما گفتیم اقدام و عمل.(۱۱) گفتن بس است؛ «دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست». وقتی زیاد هم تکرار کردیم و مدام گفتیم اقتصاد مقاومتی، از دهن هم می‌افتد؛ یعنی تکراری که شد، یک چیز کسالت‌باری هم میشود؛ عمل کنیم. غرض این است که کشور احتیاج دارد.

اینها همه یک طرف قضیّه است، کار و تلاشی [هم] که دشمن میکند برای تغییر باورهای مردم یک طرف قضیّه است. اینجا آن‌وقت شما نقش ایفا میکنید، نقش پیدا میکنید؛ نقش مهم. شما از مدافع حرم هم که دفاع میکنید، خیلی کار باارزشی است. همین شعرهایی که خوانده شد، همین حرفهایی که زده شد، اینها خیلی باارزش است، در این تردیدی نیست -کمااینکه در دوران دفاع مقدّس، همین شعرهایی که خوانده میشد و همین سرودهایی که گفته میشد، خیلی تأثیر داشت؛ این بلاشک امروز هم این تأثیر را دارد- منتها در کنار این یک کاری هست که آن کار اگر اهمّیّتش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ و آن تقویت باورهای جوانها است. دشمن میخواهد باورها را تغییر بدهد؛ باور به اسلام را، باور به کارآمدی نظام اسلامی را، باور به کارآمدی را، باور به امکان تداوم نظام اسلامی را. برخلاف بدیهیّات هم دشمن کار میکند و تبلیغات میکند؛ گاهی علیه یک چیز واضح هم اقدام میکنند و کأنّه با خدعه و با فریب و با چشم‌بندی میخواهند ثابت کنند. نظام اسلامی از روزی که متولّد شده تا امروز، دائم در معرض حملات سنگین بوده؛ حملات سنگین نظامی و تبلیغاتی و تحریم و امثال اینها و درعین‌حال، نظام اسلامی در این ۳۷ سال رشد کرده؛ یعنی یک روز نبوده است که توقّف پیدا کند؛ از همه‌جهت رشد پیدا کرده، از همه‌جهت قدرت پیدا کرده و عظمت پیدا کرده. دشمن امروز نگاه میکند و میبیند آن نهال باریک و نازکی که اوّل انقلاب به‌وجود آمد، امروز به یک درخت تناور تبدیل شده که «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛(۱۲) این را دارند جلوی چشمشان می‌بینند. خب این [نظامی] که این‌قدر استعداد زنده ماندن، استعداد گسترش یافتن و استعداد قوی شدن در او هست، بعد از این هم همین‌جور قوی‌تر خواهد شد، روزبه‌روز قوی‌تر خواهد شد. آن چیزهایی که ما برای چشم‌انداز آینده در نظر گرفته‌ایم خیالات نیست، واقعیّات است. بنده سه چهار سال قبل از این، به جوانهای دانشجو و اهل علم گفتم که شما باید کاری کنید که پنجاه سال بعد، اگر کسی خواست به تازه‌های علمیِ آن روز دست پیدا کند، مجبور بشود بیاید زبان فارسی یاد بگیرد؛(۱۳) این میشود، این ممکن است؛ کمااینکه در این ده پانزده سال، حرکت علمی و پیشرفت علمی همانی که گفته بودیم شد. وقتی جوانها همّت کنند، وقتی صاحبان همّت و اراده همّت کنند، همه‌ی کارهای دشوار آسان خواهد شد؛ ما میتوانیم پیش برویم. درعین‌حال، دشمن دارد روی باورهای جوانهای ما اثر میگذارد: «آقا چه فایده دارد، نمیشود، فایده‌ای ندارد». اینها آن میدانهایی است که جنگ روانی دشمن در این میدانها است و شما به‌عنوان مدّاح، میتوانید اثر بگذارید، میتوانید این جوان را از لحاظ بنیه‌ی فکری تقویت کنید.

این که بنده گاهی اوقات اعتراض میکنم به بعضی از مدّاحی‌ها که مثلاً فرض کنید در عزاداری دهه‌ی محرّم وقتی انسان نگاه میکند -که گاهی می‌آورند عکسهایش را؛ حالا هم که دیگر این وسایل زیاد شده؛ البتّه بنده ندارم امّا گاهی می‌آورند به من نشان میدهند این عکسها و مانند اینها را- میبیند مثلاً در یک جلسه همه دارند همین‌طور میپرند هوا و می‌آیند پایین؛ خب، این چه فایده‌ای دارد؟ این چه تأثیری دارد؟ کجای این عزاداری است؟ اینکه من اعتراض میکنم، از هیجان جوانها بنده ناراحت نیستم؛ خب جوان اهل هیجان است، جوان منبع انرژی است و دائماً دلش میخواهد انرژی خودش را تخلیه کند؛ من از این باب [میگویم] که این وظیفه‌های بزرگ زمین نماند. وقتی‌که در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بی‌خیال، بی‌فکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید. حرف من این است.

مدّاحی ضمن اینکه مدح بهترین خلایق عالم است -موضوعش مدح بهترین خلایق عالم است که اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) باشند لذا شأن و رفعت والایی دارد؛ مدّاحی به‌طور طبیعی این است- امّا شما نگاه کنید ببینید مثلاً شاعری مثل دعبل خزاعی در قصیده‌ی «مدارس آیات» چه دارد میگوید؛ قصیده‌ی «مدارس آیات» آن قصیده‌ای [است] که حضرت [رضا (سلام‌الله‌علیه)] تشویق کردند و به او کسوه(۱۴) دادند و صله دادند. این قصیده‌ای است که اصلاً بساط بنی‌عبّاس را، فلسفه‌ی وجودی بنی‌عبّاس را زیر سؤال میبرد و آنها را محکوم میکند؛ یعنی سیاسی محض است؛ فقط این نیست که یک روضه‌خوانی محض و مرثیه‌خوانی محض باشد؛ نه، مرثیه‌خوانی لازم است امّا همان کاری که در کنار مرثیه‌خوانی انجام میگرفته، مورد توجّه ائمّه (علیهم‌السّلام) است. قصیده‌ی دعبل، قصیده‌ی کُمیت، قصائد گوناگون که شعرای آن‌وقت میگفتند، دیگران هم میخواندند و انشاد میکردند یعنی مثل شما که با صدا میخوانید، چه خود شاعر، چه دیگری، می‌آمدند و آنها را با صدا برای مردم میخواندند؛ وسایل تبلیغات جمعی عبارت بود از همینها؛ امروز شما از همینها میتوانید استفاده کنید؛ از وسایل تبلیغات جمعی بهره‌مند بشوید و مردم را هدایت کنید؛ این به نظر من کار بسیار اساسی‌ای است.

معروف است که میگویند شَرف هر علمی بستگی دارد به شَرف موضوع آن علم؛ هر علمی که موضوع آن شرافت بیشتری دارد، آن علم هم شرافت بیشتری دارد. حالا اگر این را از علم به مشاغل تسرّی بدهیم، موضوع مشغله‌ی شما و کار شما و همّت شما عبارت است از مدح اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و بصیرت‌افزایی و بیدارگری مستمعین؛ بالاترین چیزها است، خیلی باارزش است، از این ارزش استفاده کنید. بحمدالله جمعیّت مدّاحها هم زیاد است؛ حالا این جماعتی که امروز اینجا تشریف آوردید که جماعت قابل توجّهی است لکن تعداد خوانندگان مدّاح در سرتاسر کشور بیش از اینها است؛ تعداد در همه‌جا بحمدالله خیلی زیاد است؛ افرادی هستند که علاقه‌مندند و به این کار میپردازند؛ به‌هرحال این یک رسالت بسیار مهم است، به این رسالت باید اهمّیّت بدهید. البتّه نقش مهمّی هم شعرا ایفا میکنند؛ شعرا که شعر را میسازند نقش مهمّی را ایفا میکنند؛ منتها شعر بدون اجرای خوب تأثیرش کم است و شما که آن اجرای عالی را، اجرای خوب را انجام میدهید، آن‌وقت تأثیر میگذارد.

امیدواریم خدای متعال به شماها توفیق بدهد، به ما هم توفیق بدهد و اوّل بتوانیم آنچه وظیفه‌مان است تشخیص بدهیم و بفهمیم و بعد هم ان‌شاءالله آن را عمل کنیم.

والسّلام علیکم 

 نظر دهید »

شهادت ح ضرت زهرا

03 اسفند 1394 توسط موفقیت

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد

آتش گرفت دامنش اماتکان نخورد

اوقول داده بودفدای علی شود

درپشت دربخاطرمولاتکان نخورد

زهراخودش علیست چراکم بیاورد

چون کوه ازمقابل آنهاتکان نخورد

باهیبت ازحریم ولایت دفاع کرد

طوری که آب دردل مولا تکان نخورد

مسمارلعنتی به پرش گیرکرده بود

این بودعلتش اگرازجاتکان نخورد

آن ضربه غلاف  مگرچه کرده بود

ازآن به بعدبازوی زهرا تکان نخورد

الالعنت الله علی القوم الظالمین

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

شهادت ح ضرت زهرا

03 اسفند 1394 توسط موفقیت

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد

آتش گرفت دامنش اماتکان نخورد

اوقول داده بودفدای علی شود

درپشت دربخاطرمولاتکان نخورد

زهراخودش علیست چراکم بیاورد

چون کوه ازمقابل آنهاتکان نخورد

باهیبت ازحریم ولایت دفاع کرد

طوری که آب دردل مولا تکان نخورد

مسمارلعنتی به پرش گیرکرده بود

این بودعلتش اگرازجاتکان نخورد

آن ضربه غلاف  مگرچه کرده بود

ازآن به بعدبازوی زهرا تکان نخورد

الالعنت الله علی القوم الظالمین

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

ایام فاطمیه

01 اسفند 1394 توسط موفقیت

شهادت بانوی بزرگ دو عالم را به تمام شیعیان به خصوص طلاب گرامی،تسلیت عرض می نمایم.

 

 

 

 

 نظر دهید »

حضرت زهرا

01 اسفند 1394 توسط موفقیت

کد خبر: ۵۳۷۴۱

تعداد نظرات: ۱۰۳ نظر

تاریخ انتشار: ۰۶ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۹

شبهات وهابیت » عمومی

پاسخ به شب نامه اهل سنت پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

باتوجه به مراسم باشكوه عزاداري حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سال جاري، عده‌اي از تفرقه افكنان وهابي ، شب‌ نامه‌اي را در برخي از استان هاي مرزي كشور توزيع كردند كه در آن، شبهاتي را پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) مطرح شده بود و در پايان نوشته شده بود: (تقليد كوركورانه را بگذاريد و به تبليغات تاجران بازار مذاهب و تعصب توجه نكنيد خودتان به ميدان تحقيق در آييد وحق را ازباطل تشخيص دهيد). با توجه به تماس‌هاي متعدد،  تصميم گرفته شد براي روشن اذهان مسلمانان پاسخ مختصري  در اختيار عموم قرار گيرد.

1. چرا حضرت علي (علیه السلام) در آن صحنه هيچ واكنشي از خود نشان نداد ؟

اولا:  امام علي (ع) در قدم نخست از خود واكنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسي مفسر مشهور اهل سنت در اين باره مي‌نويسد :
عمر با غلاف شمشير به پهلوي مبارک فاطمه و با تازيانه به بازوي حضرت زد . فاطمه ،  صدا زد : « يا ابتاه » علي (ع) ناگهان از جا برخاست وگريبان عمر را گرفت و بر زمين زد و بر بيني و گردنش کوبيد.
تفسير آلوسي :3/124 .
نقل اين قضيه توسط آلوسي به هر نيتي كه باشد ، نشانگر اين است كه واكنش علي (ع) در منابع معتبر شيعه در قرن اول و دوم  شيعه  وجود داشته است .
ثانياً: برفرض اين كه واكنشي نشان نداده است ، به همان دليلي بوده كه پيامبر اسلام (ص)  در مكه مكرمه ، در قبال، شكنجه صحابه و حتي قتل سميه مادر عمار ياسر واكنش نشان نداد.
ثالثاً:  وقتي ياران رسول خدا به خانه عثمان ريختند و متعرض همسر او شده و حتي دست او را با شمشير قطع كردند ،  عثمان هيچ واكنشي از خود نشان نداد .

2 . چرا بعد از شهادت همسر خود فاطمة الزهراء عليها السلام ، انتقام او را نگرفت يا به فكر انتقام نبود ؟

اولاً: به همان دليلي كه پيامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله و سلم) از كساني كه قصد ترور آن حضرت را داشتند  انتقام نگرفت.  با اين كه طبق نقل صحيح مسلم (ج 8 ص 123) «اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله في الحياة الدنيا ويوم يقوم الاشهاد»  دوازده نفر آنان محارب خدا و پيامبر در دنيا وآخرت بودند، پيامبر گرامي (ص) در پاسخ حذيفه و عمار كه تقاضاي قتل تروريستها را كردند، فرمود: به صلاح نيست كه شايع كنند كه پيامبر اصحاب خود را  به جرم تروريست بودن مي كشد. «أكره أن يتحدّث الناس أنّ محمداً يقتل أصحابه» .
تفسير ابن كثير ج 2 ص 323.
ثانياً : پيامبر اسلام بعد از فتح مكه ، از وحشي  قاتل حضرت حمزه ، انتقام نگرفت ، علي (ع)  نيز از سنت پيامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله وسلم) پيروي كرد .

3 .  چرا با قاتلان دختر رسول خدا ص ميانه خوبي داشت ؟

حضرت علي (ع) نه تنها با قاتلان فاطمه (سلام الله علیها) ميانه خوبي نداشت ؛ بلكه  در صحيح‌ بخاري آمده كه  حضرت علي دوست نداشت چهره عمر را ببيند
كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ .
و همچنين ابوبكر را استبدادگر مي دانست : وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالأَمْرِ
صحيح بخاري: 5/82 ، ح4240 .

4 . چرا همواره از عمر تعريف و تمجيد مي‌كرد ؟

اولاً : آن چه كه  به حضرت (علیه السلام) نسبت مي دهند كه در در خطبه 228 نهج البلاغه از عمر تعريف كرده درست نيست و نامي از عمر در خطبه نيست ، بلكه صبحي صالح ، از علماي اهل سنت مي‌گويد مراد يكي از اصحاب حضرت علي (علیه السلام) است .
نهج البلاغة ، صبحي صالح ، خطبه 228 ، ص 350 .
ثانيا ً: علي (علیه السلام) در خطبه سوم نهج البلاغه، عمر را مجموعه‏اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى مي داند
و ميگويد:
سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى‏ها و اعتراض‏ها شدند،و من در اين مدت طولانى محنت‏زا، و عذاب آور، چاره‏اى جز شكيبايى نداشتم.
ثالثاً :  بنا به نقل صحيح مسلم نظر امام علي (علیه السلام) در باره ابوبكر و عمر اين بود كه  آنان  دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار بودند .
صحيح مسلم : ج 5 ص 52 ح 4468.

5 . چرا حضرت علي حتي در ايام خلافت و حكومت خود هيچ‌گاه از شهادت همسر خود توسط عمر يادي نكرد ؟

اولاً: در خطبه 203  نهج البلاغه آمده كه علي (علیه السلام) به هنگام دفن حضرت زهرا  (سلام الله علیها) فرمود:
أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ
از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه نزد خدا  بروم .

ثانياً:  علي (علیه السلام)در دوران حكومتش نزد سليم بن قيس از شهادت حضرت زهرا ياد كرد و فرمود:
فاطمه (سلام الله علیها) از دنيا رفت در حالى كه اثر تازيانه در بازويش مانند بازوبند باقى مانده بود.
كتاب سليم بن قيس ، ص674 .

ثالثاً:  ابن عباس مي‌گويد:علي (علیه السلام) در جنگ صفين از  كتابى كه به املاي پيامبرو به خط خودش بود برايم خواند كه  چگونه حضرت زهرا عليها السّلام شهيد مى‏شود
كتاب سليم بن قيس الهلالي ، ص915 .

6. چرا حضرت علي (علیه السلام) سه تن از فرزندان خويش را به نام‌هاي ابوبكر ، عمر ، عثمان نامگذاري كرد ؟

اولاً : اين نام‌ها آن زمان مرسوم بود،  ابن حجر عسقلاني در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را مي‌آورد كه اسم آن‌ها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبكر بوده .

ثانياً :  نام برخي از اصحاب ائمه (علیهم السلام) ، يزيد بن حاتم ، يزيد بن عبد الملك ، يزيد بن عمر بن طلحه و … . آيا آن‌ها به خاطر علاقه به يزيد بن معاويه ، بود؟ .

ثالثاً : ابوبكر كه كنيه يكي از فرزندان  علي (علیه السلام) هست ، نام او محمد بوده.
التنبيه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 .
و حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت.
مقاتل الطالبيين ، ص 55 و تقريب المعارف ، ص 294.
و عمر بن الخطاب به دليل  خشونت ذاتي كه داشته ، نام فرزند علي (علیه السلام) را همنام خود قرار داد
وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه .
أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذيب التهذيب ج 7 ص 427.
هم چنين نام تعدادي از مسلمانان را نيز تغيير ‌داد.
اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472.

رابعاً : اگر نامگذاري نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هيچ کدام از فرزندان خود را  علي  وحسن و حسين (علیه السلام) نامگذاري نكردند.

7. راستي چرا حضرت علي دختر خود به نام ام كلثوم را از همان همسر شهيدش بدنيا آمده بود ، به نكاح قاتل همسر خود درآورد ؟

اولاَ: وقتي علي (علیه السلام)  از دادن دخترش به عمر مخالفت كرد، عمر به  عباس عموي پيامبر گفت اگر علي به من دختر ندهد دو نفر را وادار مي كنم كه به دروغ شهادت دهند كه علي دزدي كرده و دستش را قطع مي كنم.
كافي ، ج 5 ، ص 346 .

ثانياً: هيثمي  از علماي بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقيل به اين ازدواج ، علي (علیه السلام) خطاب به عباس  فرمود:
درة عمر أحرجته الي ماتري
خشونت عمر باعث اين كاري كه مي بيني گرديد.
مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم كبير ج 3ص45.

ثالثاً: علماي اهل سنت نوشته اند:
عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پايش را لمس مي‌كند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي كردم
الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180.

اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد طرفداران خليفه پاسخ دهند كه آيا درست است كه حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند؟
سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد:
وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟
به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است  دست زدن به دختر نامحرم حرام است …
تذكرة خواص الأمة : 321.

8 . چرا حضرت امام حسن و امام حسين (علیه السلام) مادام العمر از شهادت مادرشان توسط عمر يادي نكردند؟ در هيچ يك از منابع شيعه و سني در اين باره مطلبي وجود ندارد .
اولاً:‌ امام حسن (علیه السلام) در مناظره‌اي كه با معاوية و دار ودسته وي داشت ، خطاب به مغيرة بن شعبة فرمود:
تو همان هستى كه فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را كتك زدى ؛ تا آنجا كه خون آلود شد و فرزندي كه در رحم داشت سقط كرد.
احتجاج طبرسي ، ج1، ص 278.

ثانياً: امام حسين(علیه السلام) نقل مي كند كه  امام علي (علیه السلام) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمود :
بر اين مصيبت بزرگ همچون مادرى كه  فرزند از دست داده مى‏ناليدم . يا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفيانه به خاك سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشكارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن كه هنوز از رحلت تو ديرى نپائيده و ياد تو فراموش نگشته است .
الكافي ج 1 ص 458 و الأمالي ، المفيد - ص 282 .

ثالثاً: آيا در عصري كه عمر بن خطاب به بهانه جلوگيري از گريه بر ميت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم مي‌شود و زن‌ها را كتك زده و حجاب از سر آن‌ها بر مي‌دارد ، مي‌توان مجلس عزاداري برپا كرد؟
المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .

9 . چرا مردم مدينه در قبال قتل دختر پيامبر ص سكوت كرده و هيچ اقدامي نكردند؟

اولاً: آيا عمل مردم مدينه ملاك حقانيت است يا عمل امير المؤمنين (علیه السلام) ؟پيامبر اكرم  (صلی الله و علیه و آله وسلم) فقط در حق علي فرموده :
علي مع الحق والحق مع علي
علي با حق و حق با علي است .
تاريخ بغداد:14/322 ومجمع الزوائد :7/237.

ثانياً: مگر مردم مدينه نبودند كه در برابر كشتن عثمان و تعرض به همسر او عكس العملي از خود نشان ندادند واجازه ندادند جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن كنند و مجبور شدند او را در قبرستان يهود دفن كنند تا  معاويه در زمان حكومتش قبرستان يهود را به قبرستان بقيع متصل ساحت.
تاريخ طبري ج 3 ص 468 و438.

10. چرا شما تا چند سال پيش از جريان شهادت بي خبر و فراموش بوديد و الآن بيادتان آمد؟ تقويم‌هاي پيش 1372 .

اولاً :  جويني از علماي اهل سنت  و استاد مورد تأييد ذهبي  از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  قضيه  غصب حق فاطمه زهرا و شكستن پهلوي آن حضرت  وسقط  محسن او  و شهيد نمودن آن بزرگوار را نقل مي كند.
فرائد السمطين ، ج2 ، ص34 و35 .

ثانياً :  حضرت علي (ع) به هنگام دفن فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا .
به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امّت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه عليها السّلام بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگارى سپرى نشده، و ياد تو فراموش نگشته است.
نهج البلاغه خطبه 202.

ثالثاً: در بند 8 سخن امام حسن و حسين (علیه السلام) در باره شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل شد.

رابعاً: كليني از امام كاظم (علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود:
إِنَّ فَاطِمَةَ (عليها السلام ) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ …
فاطمه صديقه و شهيده بود.
كافي ج1، ص 458 .

خامساً: در طول تاريخ همه ساله ايام فاطميه،  شيعيان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداري اقامه مي كردند و بعد از انقلاب هم  اين مراسم در بيوت مراجع عظام و رهبري اقامه مي شود.

سادساً:  امام خميني (ره) روز 18 اسفند 1360 (13 جمادى الاول 1402.) فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوى بزرگ اسلام را بر همه مسلمين و بر شما برادران عزيز ارتشى، سپاهى و بسيج و بر حضرت بقية اللَّه- ارواحنافداء- تسليت عرض مى‏كنم.
صحيفه امام/ 16/87.

سابعاً: شهرستاني ، از علماي اهل سنت مي‌نويسد :
عمر در روز بيعت به شکم فاطمه ( عليها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وي از شکمش شد . عمر ، فرياد مي زد اين خانه را با هر که در آن است به آتش بکشيد ؛ و در خانه به جز علي و فاطمه و حسن و حسين کسي نبود » .
الملل والنحل ، شهرستاني ، ص83 .

سابعاً: ابن تيميه حراني ، قضيه هجوم به خانه فاطمه را قبول مي‌كند ولي با توجه به عنادي كه دارد به فكر توجيه آن بر مي آيد.
منهاج السنة ، ج4 ، ص220 .

گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي  عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

برچسب ها: شب نامه ، شهادت ، حضرت زهرا ، اهل سنت ، پیامبر ، حضرت علی ، شیعه نیوز

X Share

Google Reader Stumble Upon Delicious

Digg Cloob

 

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

طلوع

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس